سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساحلِ امن
غزل مثنویِ «ساحلِ امن» شعری‌ست از آقای " احمد بابایی " که دلیل سرایش آن، غربتِ مقام معظم رهبری‌ بوده است. که فرمودند: «دوستانش به مصلحت‌سنجی و خصمش، به حسد، از شرح فضلش دست شستند...»

دریا شدی به چشمه و تالاب و رود ما
تو یک‌تنه، به دوش کشیدی سجود ما
 
در آسمان شب‌زدگان، ماه می‌کشی
پنهان‌تر از شکسته‌دلی آه می‌کشی
 
لبخند تو به گریه ی ما، آبرو شده
فریاد ما، سکوت... نه! بغض گلو شده
 
از من مخواه تا که ببافم سکوت را
از من مگیر مُشت سراپا قنوت را

  

رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته // مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته.. سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم // که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته.. تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی // شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته..

مزن از ناامیدی دم که آنطفل دبستانی // شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته.. نبور دانش و تقوی شود گمگشتگانی را // به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته.. همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر // ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته..
که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را // کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته.. بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد // سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته.. سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت // که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته..(علامه حسن زاده آملی)

  
   مدیر وبلاگ
به تو می اندیشم ...
در جستجوی نور ، گریزان از نفاق و دورویی و نیرنگ و دوستدار آنان که از دنیایشان برای دین شان مایه می گذارند.انشاء الله که حاصل عمرم روسیاهی نباشد .
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :7
کل بازدید : 67153
کل یاداشته ها : 20


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ